نظریه ورود تصادفی (Random Walk Theory) بر این باور است که تغییرات در قیمت داراییها در بازارهای مالی به صورت تصادفی اتفاق میافتد. در واقع این نظریه بیان میکند که قیمتهای داراییها قابل پیش بینی نیستند و روند حرکت آنها تصادفی است، بنابراین نمیتوان از قیمتهای گذشته برای پیشبینی دقیق قیمتها در آینده استفاده کرد.
ورود تصادفی در مقابل این موضوع قرار دارد که معاملهگران و تحلیلگران میتوانند از تحلیل تکنیکال برای شناسایی الگوها و روندها برای پیش بینی قیمت یک دارایی استفاده کنند تا به سود برسند. در ادامه این مقاله به بررسی این نظریه میپردازیم.
مفهوم نظریه ورود تصادفی
برخی از اقتصاددانها بر این باورند که قیمتهای داراییها اساساً تصادفی و غیرقابل پیش بینی هستند و عملکرد قیمتهای گذشته تأثیر چندانی بر تغییرات آینده ندارد. به عبارت دیگر این امر به عنوان یکی از فرضیات کلیدی فرضیه بازار کارآمد (EMH) شناخته میشد. نظریه ورود تصادفی نیز که بر پایه این فرضیه استوار است، بیان میکند که استفاده از روند گذشته قیمت برای پیش بینی آینده، امکانپذیر نیست.
بسیاری از اقتصاددانهای برجسته نیز با ارائه فرضیاتی از این نظریه حمایت کردند و تئوری آنها نیز همراستا با تئوری ورود تصادفی است. یکی از نظریههای برجسته این حوزه برای برتون مالکیل (Burton Malkiel) است. این اقتصاددان صاحب سبک ادعا میکند که تقریباً غیرممکن است به طور پایدار بازار را پیشبینی کنیم. این نظریه در نهایت تبدیل به یک کتاب معروف شد که مالکیل در سال 1973 منتشر کرد، کتابی با عنوان “پیادهروی تصادفی در خیابان والاستریت” (A Random Walk Down Wall Street).
در این کتاب مالکیل بیان میکند که تلاش برای موفقیت در بازارهای مالی با استفاده از تحلیل فاندامنتال یا تکنیکال، امری بیهوده است و حتی ممکن است منجر به از دست رفتن سرمایه شود. وی در ادامه پیشنهاد میدهد که سرمایهگذاران بهترین عملکرد را با خرید و نگه داشتن یک دارایی در طولانی مدت بدست میآورند.
اگرچه نظریه پیادهروی تصادفی یا همان ورود تصادفی، منتقدان بسیاری دارد که باور دارند در واقعیت روشهایی وجود دارند که میتوانند قیمتهای دارایی را پیشبینی کرده و با استفاده از تکنیکهای مختلف بازار را پیشبینی کنند، اما این نظریه هنوز هم در دنیای اقتصاد مالی به طور گستردهای استفاده میشود.
طبق این نظریه، با پذیرش این موضوع که قیمتهای یک دارایی در کوتاه مدت قابل پیش بینی نیستند، سرمایهگذاران میتوانند بر استراتژیهای بلند مدت تمرکز کنند. در نهایت نظریه ورود تصادفی به سرمایهگذاران یادآور میشود که نگه داشتن انضباط، صبر و تمرکز بر اهداف سرمایهگذاری بلند مدت خود بسیار مهم است.
تاریخچه نظریه ورود تصادفی
در سال 1863، ریاضیدان فرانسوی به نام ژولز ریگنالت (Jules Regnault)، کتابی با عنوان “بررسی احتمال و فلسفه معامله” را منتشر کرد. این کتاب نخستین تلاش برای استفاده از ریاضیات پیشرفته در تجزیه و تحلیل بازار بود. لوئیس باشلیر (Louis Bachelier) در ادامه روند ریگنالت، مقالهای با عنوان “تئوری حدس و گمان” را منتشر کرد. همچنین پائول کوتنر (Paul Cootner) اقتصاددان آمریکایی، در سال 1964 کتابی با نام “شخصیت تصادفی در قیمتهای بازار سهام” را منتشر ساخت. این کتاب شامل یک متن کلاسیک در حوزه اقتصاد مالی است. این کتابها و مقالات به عنوان پایه و مبنای نظریه ورود تصادفی در نظر گرفته میشود.
فرضیههای اصلی نظریه ورود تصادفی
- تغییرات قیمت یک دارایی سیستم توزیع مشابه داشته و از یکدیگر مستقل هستند.
- حرکات قبلی یا روند قیمت یک دارایی برای پیشبینی حرکات آینده قابل استفاده نیست.
- پیشی گرفتن از بازار بدون درنظر گرفتن ریسکهای آن غیرممکن است.
- تحلیل تکنیکال غیرقابل اعتماد است، زیرا تکنیکال کارها فقط بعد از وقوع یک حرکت اقدام به خرید یا فروش دارایی میکنند.
- تحلیل فاندامنتال خروجی مناسبی ندارد و میتواند منجر به تصمیمگیری اشتباه شود.
نقد وارد شده به نظریه ورود تصادفی
نقد اصلی وارد شده به نظریه ورود تصادفی این است که این تئوری، از کنار پیچیدگی بازارهای مالی و مباحث فنی آن به سادگی عبور میکند و تأثیر رفتار و اقدامات معاملهگران در بازار بر قیمتها و نتایج آن را نادیده میگیرد.
تحلیلگران بازار اعتقاد دارند که الگوها و روندهای تاریخی، در واقع اطلاعات بسیار مفیدی را در مورد روند آتی قیمتها فراهم کنند و نظریه ورود تصادفی را در مورد نامفهوم بودن اطلاعات قیمتهای گذشته به چالش میکشند. آنها ادعا میکنند که تحلیل تکنیکال میتواند روند بازار را شناسایی کند. سرمایهگذاران نیز تئوری ورود تصادفی را به چالش میکشند. یکی از مثالهای بارز افراد موفق در این حوزه وارن بافت (Warren Buffett) است که توانست با علم تحلیل فاندامنتال، بازدهی بسیار مناسبی در بازارهای مالی کسب کند.
یکی از انتقادهای بنیادی وارد شده به تئوری ورود تصادفی این است که این نظریه فرض میکند که همه سرمایهگذاران به اطلاعات یکسانی دسترسی دارند، در حالی که در واقعیت برخی سرمایهگذاران دسترسی به اطلاعات بیشتر و بهتری نسبت به دیگران دارند (مانند سرمایهگذاران بزرگ و نهادهای مالی). یکی از افراد برجسته این حوزه که در مقابل این نظریه ایستادگی کرد، بنویت ماندلبروت (Benoit Mandelbrot) است، این ریاضیدان برجسته بیان کرد که روند قیمتها تصادفی نیستند. وی افزود که بهتر است قیمتها از طریق هندسه فراکتال مدل شوند، جایی که سرمایهگذاران باید به ریسکهای مرتبط با وقایع غیرمنتظره (قوی سیاه) توجه کنند.
مفهوم “قوی سیاه” یا به انگلیسی “Black Swan” ابتدا توسط نسیم نیکولاس طالب (Nassim Nicholas Taleb) در کتابی به همین نام معرفی شد. قوی سیاه به وقوع پیوستن یک حادثه یا وقوع یک رویداد بسیار نادر و غیر منتظره اشاره دارد که قابل پیش بینی نیست. این مفهوم معمولاً در زمینههایی مانند اقتصاد، مدیریت ریسک و نظریه احتمالات مورد استفاده قرار میگیرد و نشاندهندهی اهمیت برنامه ریزی ب در مواجهه با چالشهای بزرگ و غیرمنتظره است.
نظریه داو در مقابل نظریه ورود تصادفی
یکی از نظریههای معتبری که در مقابل نظریه ورود تصادفی قرار دارد، نظریه داو (Dow) است. تئوری داو از چند اصل تشکیل شده است. قیمتهای داراییها به صورت روند حرکت میکنند، این روندها دارای مراحل متمایز هستند و حجم معاملات نشان از قدرت یک روند است. این تئوری توسط چارلز داو، بنیانگذار داو جونز و وال استریت ژورنال در اواخر قرن نوزدهم توسعه یافت. تئوری او بر ایده است که با تجزیه و تحلیل قیمتهای یک دارایی، میتوان حرکات آینده را پیش بینی کرد.
تئوری داو با تئوری ورود تصادفی در بسیاری از بخشها در تضاد است. تئوری ورود تصادفی ادعا میکند که قیمتهای یک دارایی قابل پیش بینی نیستند و سرمایهگذاران نمیتوانند به طور پایدار بازار را پیش بینی کرده و از آن سود کسب کنند. اما تئوری داو بر این باور است که در دورههای بلند مدت، قیمتها از روندهای اقتصادی گذشته پیروی میکنند و این روندها توسط تحلیلگران قابل شناسایی است.
دیدگاه جان مورفی در رابطه با نظریه ورود تصادفی
جان مورفی (john murphy)، در دنیای بازار مالی به عنوان یکی از متخصصان برجسته شناخته میشود. وی بیش از چهار دهه تجربه در زمینه تحلیل تکنیکال و تجارت در بازارهای مالی دارد و آثار بسیاری در این حوزه ارائه کرده است.
جان مورفی به مطالعه و تحلیل نمودارهای قیمتی و الگوهای بازار معروف است. مورفی از ابزارهای مختلف تحلیل تکنیکال برای پیش بینی جهت حرکت بازارها و نقاط ورود و خروج در معاملات استفاده میکند. مهارتهای او در تحلیل نمودارها و تعبیر الگوهای مختلف به تحلیلگران بسیاری کمک کرده است تا تصمیمهای هوشمندانهای در معاملات مالی بگیرند.
جان مورفی کتاب بسیار معروف “تحلیل تکنیکال بازارهای مالی” را نگارش کرده که در حال حاضر به عنوان یکی از منابع اصلی تدریس در حوزه بازار مالی استفاده میشود. وی نظریه گام تصادفی را مورد بررسی قرار داد و در این رابطه این چنین گفت:
“درست نیست که تغییرات قیمت را کاملا تصادفی بدانیم. شاید پذیرش تصادفی بودن قیمت تنها یک روش برای دفاع در برابر ناتوانی ما در درک الگوهای رفتاری قیمت باشد و در واقع یک فرار محسوب شود. این موضوع که بسیاری از افراد تحصیل کرده و باهوش، توانایی درک الگوها را ندارند، ثابت نمی کند که این الگوها وجود ندارند. و درست نیستند.
اگر تغییرات قیمت کاملا روندی تصادفی دارد و آنچه دیروز رخ داده و یا هفته گذشته رخ داد هیچ ربطی به چیزی که امروز و فردا رخ می دهد ندارد، این افراد چگونه موفقیتهای سیستمهای معاملاتی را توجیه میکنند؟ اگر تغییرات قیمت به طور قطع تصادفی است و هیچ روندی وجود ندارد و نخواهد داشت، پس تحلیلگران چگونه تفاوت میان بازارهای نزولی و بازارهای صعودی را درک می کنند؟ به نظر میرسد که آمار و ارقام نمیتواند نظریه ورود تصادفی را ثابت کند. اگر بازارها کاملا تصادفی بودند هیچ نوع تکنیک پیش بینی، خروجی مناسبی نداشت.
آیا نظریه ورود تصادفی به معنای این است که کسب درآمد از بازارهای مالی غیرممکن است؟
خیر، بر اساس نظریه ورود تصادفی غیرممکن است به طور پایدار بازار را پیش بینی کرد و در آن به سود رسید. اما هنوز ممکن است در بازارهای مالی سود کسب کرد. این سود از طریق خرید و نگه داشتن یک سبد سرمایهگذاری گسترده از داراییهای متنوع ایجاد میشود.
آیا نظریه ورود تصادفی صحیح است؟
نظریه ورود تصادفی موضوع چالشی بین اقتصاددانان مالی و انجمنهای علمی بازار است. در حالی که برخی با اصول پایهای آن موافق هستند، دیگر افراد فرضیات آن را رد میکنند و نظریههای جایگزینی را برای توضیح نحوه و دلایل حرکت قیمتها ارائه دادهاند.
جمعبندی
نظریه پیادهروی تصادفی مدعی میشود که قیمتهای یک دارایی به صورت تصادفی حرکت میکنند و تحت تأثیر تاریخچه خود نیستند. به همین دلیل غیرممکن است از عملکرد قیمتهای گذشته یا تحلیل فاندامنتال برای پیشبینی روندها یا عملکرد آتی استفاده کرد. در حال حاضر این نظریه موافق و مخالفان بسیاری دارد. مبنا قرار دادن این نظریه برای فعالیت در بازار مالی، بستگی به دیدگاه معاملهگر و سرمایهگذار دارد و نیازمند تحقیق و مطالعه در این حوزه است.
تئوری ورود تصادفی بر این فرض استوار است که قیمتهای داراییها در واقعیت به صورت تصادفی و غیر قابل پیش بینی حرکت میکنند.
این تئوری توسط اقتصاددان مطرح در کتابی به نام “پیاده روی تصادفی در خیابان وال استریت” در سال ۱۹۷۳ به طور کامل حمایت شد. در این کتاب به سرمایهگذاران توصیه میشود که تلاش برای پیش بینی نمودار قیمت را رها کنند و خرید و نگهداری داراییها را اولویت قرار دهند.
برخی از انتقادات تئوری ورود تصادفی شامل سادهسازی بازارها و نادیده گرفتن تأثیر عوامل انسانی و تأثیرات غیرتصادفی مانند تغییرات نرخ بهره یا مقررات دولتی است. انتقادات دیگر نیز توسط افرادی مطرح شده که معتقدند که تحلیل تکنیکال و فاندامنتال میتواند اطلاعات مفیدی در مورد نمودارهای قیمتی فراهم کند.
ثبت دیدگاه شما
(پاسخ دادن)
برای ثبت نظرات، اصول اخلاقی را رعایت کرده و از بکار بردن کلمات نامناسب پرهیز نمایید.
اولین دیدگاه را ثبت نمایید.